
مجاهدین، شریعتی را هم آدم خائنی می دانستند و می گفتند: او خرده بورژوای سازشکار است. وقتی رژیم چند مقاله از شریعتی در روزنامـه چـاپ کرد، گفتند: او سازش کرده و با رژیم همکاری می کند و گرنه چه دلیلی دارد که مقاله ضد کمونیستی او را در کیهان چاپ کنند.
کتاب “چه باید کرد” شریعتی به زندان آمده بود. مسعود رجوی و موسی خیابانی در اتاق کتابخانه یا تلویزیون بودند که موسی کتاب را برداشت و با آن بازی کرد، خندید و بعد انداخت و رو به مسعود گفت: این هم «لنین ایران» ببین چه می گوید. اصلا کتاب های این {شریعتی} در زندان بایکوت بود و کسی جرئت نداشت آن را بخواند.
کتاب های آقای مطهری و آقای سید قطب هم همین وضع را داشت. بعد که مجاهدین از زندان آزاد شدند و جوّ را دیدند و فهمیدند عـده ای طرفدار شریعتی هستند، از وضع سوءاستفاده کردند و خود را طرفدار شریعتی جلوه دادند.
آن زمان که از شریعتی چند مقاله در خصوص “بازگشت به خویشتن” در روزنامه کیهان چاپ و منتشر شد، مجاهدین کار شریعتی را همکاری و همراهی با رژیم دانستند. از آنجا که متون این مقالات علیه کمونیسم است، رژیم با او قرابت موضع پیدا کرده و مقالاتش را چاپ کرده است.
مجاهدین مواضع سیاسی شریعتی را قبول نداشتند و می گفتند: وی مبارزه مسلحانه را قبول ندارد و در یکی از سخنرانی هایش گفته است: آنها که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که ماندند باید کاری زینبی کنند.
لذا نظریات دکتر را سـدی بـر مبارزه مسلحانه می دانستند، اما پس از فوت ایشان و اقبال جوانان به سوی آثار او، خود را طرفدار وی دانستند و گفتند مجاهدین اولیه از جلسات سخنرانی دکتر شریعتی خوراک ایدئولوژیک می گرفتند.