ما را ببخشید.

در سال ۶۳، سازمان زندانها تغییر شکل داد و آمد زیر نظر تشکیلات قضایی. ما گاهی در استانها با آقای موسوی اردبیلی همسفر میشدیم. یادم هست به شیراز رفته بودیم و ایشان با زندانیها ملاقاتی داشت. رفتیم داخل زندان، در جای خیلی بزرگی مانند آمفی تئاتر زندانیان را جمع کرده بودند. سیصد چهارصد نفر، شاید هم بیشتر، آنجا نشسته بودند، و همگی جوان.
آقـای موسوی اردبیلی قدری موعظه کرد، پند و اندرز داد و گفت: از میان شما کسانی که در سال ۶۲ به منافقین پیوستند، برخیزند. هفت هشت نفر بلند شدند..
بعد گفت: کسانی که در سال ۶۱ جذب منافقین شدند، برخیزند. حدود بیست نفر بلند شدند.
گفت: کسانی که ۵۸ و ۵۹ جذب شدند، برخیزند؛ همه بلند شدند.
گفت: ببینید بچهها، ما غفلت کردیم. دو سال متوجه نشدیم، شما را رها کردیم و لذا دیدیم شما بیراهه رفتید.
شروع کرد به گرـه کردن. همه آنهایی که آنجا بودند، گریه کردند، متأثر شدند. گفت: شما مثل بچههای ما هستید. اشتباه از ما بود. شماها ما را ببخشید، ما متوجه نشدیم که باید حتماً در کنار شما باشیم، دو سال شما را رها کردیم، دزدها آمدند شما را از راه راسـت بـه در کردند.
در آن زندان میان زندانیها و آقای موسوی اردبیلی صفای خوبی بود. برخوردشان با زندانیها پدرانه بود. برخورد تحکمی و زورگویی نبود؛ دستور و بگیر و ببند نبود و لذا نتیجه میگرفت. من در سال ۶۲ که به تشکیلات قضائی آمدم مقام معظم رهبری رئیس جمهور بودند و آقای موسوی اردبیلی رئیس قوه قضائیه، و آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس و مهندس میرحسین موسوی رئیس دولت.
حاج احمد آقا هم رابط بین امام و سـران بـود. هر هفته یک روز جلسه داشتند، یک هفته دفتر آقای موسوی اردبیلی بود، یک هفته دفتـر مقـام معظم رهبری، یک هفته هم در دفتر آقای هاشمی و یک هفته در دفتر نخست وزیری. در این جلسات مرتب، مسائل عمده مطرح میشد؛ مسائل عمده مملکت که مربوط بـه کـل نظام بود. حاج احمد آقا هم شرکت میفرمودند و مسائل را با امام مطرح میکردند و پیام امام را به آقایان میرساندند.
صفا و صمیمیت بر جلسات حاکم بود؛ اگرچه گاهی اختلاف نظـر داشتند. مثلاً مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی و آقای موسوی اردبیلی در بعضی مسائل با مقام معظم رهبری اختلاف نظر داشتند؛ اما در عین حال با همه اختلاف نظرها، صـفا و صمیمیت بینشان حاکم بود.
یادم است آقای مهندس موسوی مرحله دوم ریاست جمهـوری مقام معظم رهبری، نخست وزیر بود. ایشان ۲۱ وزیر معرفی کرد و مقام معظم رهبری، اگر اشتباه نکنم، هجده نفر از آنان را نپذیرفت. بعد خدمت امام مطرح شد، امام آقای موسوی اردبیلی، آقای هاشمی و حاج احمد آقا را به عنوان حکم تعیین کردند و آقایان طبق اختیاری که امام داده بودند، وزرا را تأیید کردند و هیچ مسئله خاصی پیش نیامد.
از طرف مقام معظم رهبری هم اعتراضی نشد. در مراسم تحلیف ریاست جمهـورى آیتالله خامنه ای، ما هم دعوت شده بودیم. مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی آنجا نقل کرد: شبی که امام ما را به عنـوان حکم تعیین کرد، آقای خامنهای به من زنگ زد و گفت: من فارغالبال شدم، تکلیف از گردنم برداشته شد، امشب احساس راحتی میکنم. آقای هاشمی هم به شوخی گفت: پس لابد ما مشغولالبال شدیم. به این صورت صفا و صمیمیت بین آنها حاکم بود.