هدف گلوله های منافقین

منافقین که از مدت ها قبل در صدد ترور من بودند و بارها نیز آشکارا تهدید کرده بودند، سرانجام در ۱۹ فروردین سال ۱۳۶۱، نقشه خود را به اجرا در آوردند. ماجرا از این قرار بود که وقتی در ساعت ۷ صبح با خودروی بنز عادی (اتومبیل ضدگلوله در تعمیرگاه بود) و با همراهی یک اتومبیل اسکورت از منزل عازم وزارت امور خارجه بودم، در انتهای بزرگراه مدرس، نزدیک میدان هفتم تیر، گروهی از منافقین که لباس بسیجی به تن داشتند و خیابان را بسته بودند، به سمت ما آمدند. وقتی ما به آنها نزدیک شدیم، با تصور اینکه این افراد از اعضای بسیج هستند، از سرعت اتومبیل ها کم کردیم. آنها پس از شناسایی اتومبیل و سرنشینان آن، از سه طرف دو اتومبیل را به رگبار گلوله بستند.
حسین ریاضی شوفر، راننده اتومبیل برای فرار از صحنه تصمیم داشت وارد آخرین خیابان واقع در سمت راست، در اتوبان مدرس شود. اما اصابت گلوله به قلب وی باعث شهادت وی شد. در نتیجه خودرو از کنترل خارج شد و با در و دیوار مدرسه ای که در نبش خیابان واقع بود، برخورد کرد. درب مدرسه از جا در آمد و اتومبیل وارد حیاط مدرسه شد. تمام این وقایع در حالی رخ داد که یکی از پاسداران محافظ ـ اسماعیل قاسمی ـ مشغول تیراندازی به سمت مهاجمان بود. در این مرحله مهاجمان با پرتاب نارنجک به سمت اتومبیل و ادامه تیراندازی، من و قاسمی را مجروح کردند. به قاسمی چهار گلوله و به من سیزده گلوله و ترکش اصابت کرد.
من خود را به میان دو صندلی انداخته و پناه گرفته بودم. در نتیجه تیرها و ترکش ها به پهلو، پا و یک گلوله به دستم اصابت کرد. منافقین پس از پرتاب نارنجک، برای زدن تیر خلاص به سمت ماشین آمدند اما با مقاومت و رگبار مسلسل قاسمی مواجه شدند و از صحنه گریختند. پس از وقوع سوء قصد، بلافاصله رئیس کلانتری منطقه به محل آمد. به کمک پاسداران ماشین اسکورت، مرا به بیمارستان شهربانی (پشت ورزشگاه امجدیه) منتقل کردند. در بیمارستان مرا به اتاق عمل بردند و دکتر جواد هیئت عمل جراحی برای خارج کردن گلوله ها و ترکش ها را انجام داد.
۱۳ گلوله و ترکش در بدنم بود که یکی از آنها پس از عبور از یک دسته اسکناس در جیب کتم، قبل از داخل شدن به ناحیه سینه و قلب متوقف شده بود. حادثه عجیبی که موجب حیرت پزشکان شده بود. پس از انتشار خبر ترور، مرحوم حاج سید احمد آقای خمینی با بیمارستان و همسرم تماس گرفته و ضمن اظهار تأسف به ایشان گفته بود: امام دستور لازم را برای رسیدگی کامل داده اند و گفتند من دعا می کنم، شما هم ناراحت نباشید.
آقای ولایتی و تیمسار حجازی، رئیس شهربانی و یکی از معاونان وزیر کشور نیز برای عیادت به بیمارستان آمدند و برای تسریع در عمل جراحی و دیگر اقدامات ضروری تأکیدات لازم را به مسئولان کردند. چند ساعت پس از این حمله، سازمان مجاهدین در پاریس بیانیه ای صادر و اعلام کرد: جواد منصوری را به خاطر جنایاتش در کردستان و گنبد و انجام عملیات علیه سازمان مجاهدین خلق به مجازات رساندیم.
سازمان تصور می کرد که من کُشته شده ام. طبق دستور وزارت کشور قرار شده بود که خبر ترور و زنده ماندن من منتشر نشود. دوران نقاهت پس از دو عمل جراحی نسبتا طولانی بود و حدود یک ماه در بیمارستان و یک ماه در منزل بستری بودم و پس از دو عمل جراحی و گذراندن دوران معالجه، کار و فعالیت خود را از سر گرفتم.