استقرار نظام

واحد التقاط

اکبر براتی

تشکیل بخش التقاط بعد از عملیات دستگیری اکثریت فرقان بود. تقریبا بدون جایگاه سازمانی و یک چیز ویژه‌ای تشکیل شده بود و هر کس هر کمکی توانست کرد… بچه‌های گروه صف در این قضیه عمدتا کمک کردند و برخی دوستان دیگر هم مشورت دادند. در بعضی اتفاقات هم امام خودشان یا بعضی آقایان را مامور کرد که انتصابات ویژه برای کارهای اطلاعاتی کنید.

اینها همه دست به دست هم داد تا ضرورت تاسیس یک مرکز امنیتی قوی ایجاد شود. بعد با یکی شدن سپاه‌های مختلف و فرماندهی آقای محسن رضایی در اطلاعات سپاه، باعث شد که ایشان مشغول طراحی یک اطلاعات قوی بشود و یکی یکی بچه‌ها را پیدا کند و بیاورد تا اطلاعات را تشکیل بدهد.

بعضی دوستانی هم که پرونده‌های ساواک را مطالعه می‌کردند، ایده‌هایی به نظرشان می‌آمد و به ایشان می‌دادند. حالا بعضی‌هایش تصویب می‌شد و بعضی هم تصویب نمی‌شد – ایده‌های سازمانی و نه ایده‌های کاری – تا اینکه با بچه‌های سپاه تهران موضوع التقاط قبل از عملیات مسلحانه منافقین را در سپاه تهران شروع کردند.

به این رسیده بودیم که قضیه فرقان به عنوان یک جریان انحرافی – التقاطی و بعضی جریان‌های دیگری که ضعیف‌تر بودند مانند آرمان مستضعفینی‌ها و غیره، جریانی وسیع به نام التقاط است. جریاناتی انحرافی که ظواهر اسلامی را اسم می‌برند و یا ظاهرش را عمل می‌کنند. برای مثال در جمع نماز هم می‌خوانند اما ایمان قلبی به آن نداشته و اهداف دیگری را دنبال می‌کنند. به همین دلیل این بچه‌های خوش فکر واحد التقاط را تاسیس کردند…

واحد التقاط با بررسی نیروهایی که در آن زمان در حد خودشان پخته‌ترین نیروها بودند، تشکیل شد. نیروهای پخته‌ای که هم راجع به منافقین، قبل از دست بردن به اسلحه دیدگاه داشتند و هم خبر داشتند که اینها مسلح هستند.

همچنین تحلیل می‌کردند و می‌دانستند که اینها دارند یک طراحی‌های جدیدی برای یک اهداف دیگری می‌کنند. هر کدام از این بچه‌ها بر اساس برداشتی که از فرمایشات حضرت امام می‌کرد و بر اساس تجارب و مطالعاتی که داشتند، خودشان را معرفی می‌کردند…

من در یک سفری که آمدم تهران رفتم خدمت محسن رضایی و ایشان گفتند: شما باید بروی اطلاعات و تمام توان و تجارب خود را بگذار، چرا که اطلاعات در غرب کشور بسیار پیچیده است و بایستی که خیلی پیچیده هم شکل بگیرد. گفتند که باید نیروهایی را انتخاب کنی که بتوانند با این پیچیدگی ها کنار بیایند و این معماها را حل کنند چرا که در غرب کشور خیلی معماها داریم.

بنده هم گفتم: چشم. فقط خواهش کردم تا فرماندهی سپاه عوض نشده به من حکم ندهید، چون حکم‌ها را فرماندهی می‌داد. گفتم: من تحت فرماندهی همین برادری که هست کار می‌کنم و با افتخار هم کار می‌کنم و بگذارید ما تدریجی با هم آشنا بشویم و جا بیفتد.

این کار من به این دلیل بود که یک موقعی اینطور تصور نشود که فلانی چون مجاهدین انقلابی بوده با سفارش آمده است. ایشان قبول کردند و گفتند: من فکر خودت را قبول دارم ولی از نظر من تو پاسخ گو هستی، اما از نظر سلسله مراتبی خودت آنجا به گونه‌ای رفتار کن که مشکلی پیش نیاید.

گفتم: نگران نباشید…

ما عین یک نخ تسبیح در عرض سه روز همه منافقین را در کرمانشاه جمع کردیم. یعنی ما یک منافق مسلح فعال در آنجا نداشتیم. بعد از سه روز وقتی من آمدم تهران و گزارش دادم، برادری که آن موقع مسئول التقاط بود، اعلام کرد که واحد اطلاعات سپاه در غرب در سه روز و در کل کشور، اول شده است یعنی این واحد به قدری اشراف اطلاعاتی داشته که وقتی اینها اعلام جنگ مسلحانه کردند قرار نبود که بایستیم و ضربه بخوریم، بدون معطلی جمعشان کردیم و خدا لطف کرد که اتفاق عمده‌ای هم آنجا نیفتاد تا سال‌های بعد که یک نفر را از جای دیگر برای ترور شهید اشرفی اصفهانی فرستادند.

 

منبع: خبرگزاری تسنیم، ۱۳۹۶/۶/۱۳، گفتگوی عباس کلاهدوز و محمدعلی سافلی با اکبر براتی، قائم‌ مقام سابق اطلاعات سپاه در غرب کشور

https://kh57.ir/ju30

نوشته‌های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
نظر بدهید تا شکوفا شوید.x